دل نوشته ها و اندیشه ها



اپیزود اول:

از نعمت داشتن خواهر تنی بی نصیبم. ولی همه دخترانِ ایران را خواهرم می دانم.
خواهران دم بختم! سلام!
 این کوتاه نوشتی از برادر شماست به شما از سر خیرخواهی!
در این روز های سال کم کم خواستگاری ها و بُرُوبیاهایی از این جنس زیاد می شود. خواهرم! می دانم تو از  دخترانی نیستی که بهانه تحصیلات، مقدمات مالی غیرواقع بینانه و توهامتی از جنس "مردی سوار بر اسب سفید رویاها" فرصتِ تشکیل خانواده را از تو بگیرد. اما اگر دوست و آشنایی داری که اینطور فکر می کند  به او خواهرانه، دوستانه و صمیمانه بگو؛ اگربه موقع ازدواج نکنی دیر می شود. برای یک مملکت دیر می شود. برای آن مردی که در تقدیرش اسمت را نوشته دیر می شود. نکند یک وقت . شما همراه و همسری می خواهید که با همراهی همدیگر راه پر گُرگ و رنگ دنیا را طی کنید. تا با هم برسید به لحظه ی وِصال! لحظه ای لبخند آقایمان امیرالمونین علیه السلام! 
لبخند امیرالمومنین نصیبتان

برای دختران ایران

اپیزود دوم:

الحمدلله دو تا داداش دارم . منتهی از آنجا که هر دو صاحب اولادند و اصطلاحا خرشان از پل گذشته کوتاه نوشت امشبم خطاب به بعــــــــــــــــــــــــــــــــــــضی از آقا پسرهاست که اونا را داداشای خودم می دونم.
خب اجازه بدید کُتم در بیارم و آستینا رو بالا بزنم تا از خجالتتون دربیام. بعد از پست دیشب و کامنت های طولانی می طلبید که سیبل امشبم آقا پسرها باشند.
داداشم سلام!
اول: اگر از اونایی هستی که دنبال راحتی و عشق و حال و تن به ازدواج نمی دی یا می ری خواستگاری اما با همون راحت طلبی (ببخشید واژه های دقیقتری هم هست برای توصیف این راحت طلبی که معذورم از به کار بردنشون) باید بگم نه شما و نه اون دختر خانم اگر قبل از ازدواج دنبال راحت طلبی و ول بودن بودید خبری از این بساطا بعد ازداج نیست.
داداشم آخه می دونی قربون ائمه سلام الله علیهم برم گفتن راحتی تو دنیا خلق نشده دنبالش نباش مگر نه بهت خیلی سخت می گذره!
 دوم: احترام پدر و مادر خیلی خوبه و مهم آما اگر از اون هایی هستی که مشمول المان تصویری پستونک می شی باید وابستگی ها د غذن استقلال شخصیتی و دهن بینی و افکار کودکانه رو کنار بذاری! مگرنه خودتو و دختر مردمو بدبخت می کنی. دنیا که هیچ آخرتت هم نگران کننده است.
سوم: از توهم فقیر شدن بعد ازدواج دست بردار! هو الرزاق! ! در خانه اگر کس است .
چهارم: همسر تو عروسک تو نیست. یک انسانی است مثل خودت! یک همراهی است دوشادوش تو! دست بردار از سایز بینی و رنگ پوست و قد و خلاصه دیگر شروط شرم آور!!! 
داداشم! اگر به موقع ازدواج نکنی دیر می شود. برای یک مملکت دیر می شود. برای آن زنی که در تقدیرش اسمت را نوشته دیر می شود. نکند یک وقت .
 شما همراه و همسری می خواهید که با همراهی همدیگر راه پر گُرگ و رنگ دنیا طی کنید. تا با هم برسید به لحظه ی وِصال! لحظه ای لبخند آقایمان امیرالمونین علیه السلام! 
لبخند امیرالمومنین نصیبتان!


 


#دلنوشته_محب_امیر
یادم می آید وقتی سنم به بیست رسید باورش برایم مشکل بود. ۲۰ سالگی یعنی انرژی، هیجان و حرارتی درونی! گنج است و رنج! می خواهی کوه ها را با اراده ات و کمال گرایی ات و امید مالامت از جا بکنی ولی گاهی چنان گندی می زنی که نمی توانی سرت را بالا بگیری. معمولا آدمیزاد در این سن و سال زود می پرد بغل خدا اما هزار گرگ درنده از درون و بیرون می خواهند رفاقتش را با خدا سرد کنند تا بشود یک بشر معمولی!!! بخورد، بخوابد! به شهواتش برسد و . . فطرت شاداب دائم هشدار می دهد. آغوش خدا خیلی زود برایش باز می شود و می بوسدش و سبک می شود!
اما این روز ها!
۳۱ سالگی را هم رد کردم. سفید شدن دانه دانه ی ریش ها و موها، افکار شلوغ و گهگاهی فکر درباره عاقبتم در این تن، اولین چیزهایی است که به ذهنم می رسد. دیگر مثل ۲۰ سالگی زود علاقه مند یا دلسرد به چیزی نمی شوم. رسیدن به آن سبکی و حال خوش سخت شده! بگذار یک کمی از بالا به این تن نگاه کنم!!! عجب! دارد کم کَمک و جزء به جزء آن شوکت و زیبایی جسمی از دستم می رود. خیلی نرم! اما محسوس و ظریف!
بله تن دارد فریاد می زند بر سر روح!
بدو محمدرضا وقت خیلی کمه!!! یه نگاهی به خودت بنداز این سی و یک سال که سوار این بدن بودی چه بلائی سر خودت آوردی که اصلا شبیه آدام نشدی!!! نکنه بعد که مردی و قیامت به پا شد به جای بدن انسان، روح و جونت سوار جسم جک و جونورا بشه!!! دیدی حاج قاسم رو!
دیدی شهید حججی رو!
دیدی شهدا رو!
کاش با مُردن یه چیزی حل می شد که بگم بهت برو بمیر محمدرضا!
وقت کمه! بیل بزن! خودتو به آب و آتیش بزن! هر کاری بلدی بکن "شاید" حضرت زهرا سلام الله نگات کرد! گفت پسرم مهدی جان یه نگاهی به این گدای بیچاره کن!
گفتم شاید! بد گفتم! اگر تدبیر عالم مون زهرا سلام الله است که هست، غمت نباشه! مادر با کوچیک ترین بهانه ای دستتو می گیره شک نکن!
تو فقط تلاش کن محمدرضا!




آقاجان خداروشکر که هستید! شمایید کوه استوار ایستادگی! شمایید پیر طریقت که از دامانتان هزاران هزار شهید عروج کرده اند. ان شالله به زودی زود امانت انقلاب اسلامی را به صاحبمان خواهید سپرد! دوستتان داریم آقاجان! ۴۱ سال پیروزی انقلاب مبارکتان باشد! ۴۱ اُمین سال پیروزی انقلاب مبارک همه آبجی ها و داداشای عزیزم


در ادامه مطلب قبل باید بگویم نه تنها طراحی صنعتی بلکه همه ی علوم چه دانشگاهی و حوزوی به دنبال ایجاد زندگی مطلوب تر هستند. دعوا بر سر تعریف واژه ی مطلوبتر و بهتر در این ترکیب است. زندگی مطلوب یک ایرانی با یک چینی، آمریکایی یا آفریقایی تعریف یکسانی دارد؟! وقتی برای کسی زندگی مطلوب تر می شود که به زندگی ایده آل او نزدیک تر شود. برای یک جامعه  #زندگی_ایده_آل یعنی  تحقق #فرهنگ_آرمانی در آن جامعه! 
امکان ندارد رفتاری در جامعه رخ دهد و بر فرهنگش تاثیر نگذارد. آن جامعه یا به فرهنگ آرمانی و ایده آلش نزدیک می شود یا دور. ممکن است اثر پدیده ای جزئی باشد اما این اثر وجود دارد. برآیند تمامی کنش ها واکنش ها در یک جامعه می تواند نوع حرکت فرهنگی آن را مشخص کند.
طراحی صنعتی و دیگر رشته های دانشگاهی ما نگاه و تعریفشان از فرهنگ آرمانی  چیست و می خواهند به سمت کدام قبله حرکت کنند؟!!!
با کمال تاسف باید بگویم بسیاری از بدنه دانشگاهی ما درکی خرافی و موهوم از فرهنگ آرمانی دارند. یک شتر گاو پلنگی از جهانبینی غرب و  سنتی ایران  و اسلام را دهان به دهان می چرخانند. فرهنگ ایده آل بسیاری از اساتید و دانشگاهیان،  فرهنگ غرب با پوسته آداب و سنن ایرانی و اندکی اسلام به صورت  گزینشی است. 
این ترکیب فرهنگی نامیمون از لحاظ علمی و منطقی محال است. اذهان و اراده دانشگاه و جامعه ما را پریشان  می کند وجوانان را دچار بلاتکلیفی و بی هدفی می کند. در یک کلام دانشگاه ما را خسته و کند می کند.
در نوشتار بعدی فرهنگ آرمانی ایران و فرهنگ آرمانی جهانی را بیشتر شرح خواهم داد. ان شالله

 


قسمت اول از مطالب سلسله وار ماهیت طراحی صنعتی
سعی می کنم مطلب را کوتاه و مفید بنویسم. تا برای همه عزیزان قابل استفاده باشد.
️یک جورایی فرق بین طراحی صنعتی و یک مهندس مکانیک یا نقشه کش مشابه تفاوت یک معمار و مهندس عمران است. مهندس ها بیشتر فکر محاسبات، هندسه و کمیت هستند اما معمار و طراح صنعتی بیشتر به کیفیت ها فکر می کنند.
️ سطحی ترین سطح کیفیت ظاهر زیباست. اما این پوسته ی کار یک طراح صنعتی است. چنانکه معمار کاردرست هم فقط ظاهر ساختمان را زیبا نمی کند بلکه می خواهد زندگی مطلوبتری را برای ساکنان تعبیه کند.
️#زندگی_مطلوب_تر فرآورده کار معمار و یا طراح صنعتی است. این ادعا خیلی بزرگ نیست؟ مگر می شود؟ در این باره در آینده نزدیک می نویسم ان شالله
️سوال مهم: قلب و هسته فرآیند طراحی چیست که او را اینچنین مدعی می کند؟ جواب: حل مساله یا مشکلی که طراح با آن رو به رو می شود. اگر طراح مساله مورد نظر کارفرما را به خوبی حل کند، زندگی او حداقل از دید خودش مطلوب تر می شود.
️ سوژه کار طراح صنعتی چیست؟ بیشتر محصولات و خدمات
️ جمع بندی: طراح صنعتی کسی است که با حل مسائل جامعه خود در حوزه محصولات و خدمات، زندگی مطلوب تری را برای جامعه فراهم کند.
️سوال آخر: قبل از نوشتن مطلب بعدی اگر توانستید به این سوال فکر کنید و پاسخ دهید که؛ زندگی مطلوب تر یا به عبارتی #زندگی_بهتر یعنی چی؟ تعریف شما چیست؟


اپیزود اول:

از نعمت داشتن خواهر تنی بی نصیبم. ولی همه دخترانِ ایران را خواهرم می دانم.
خواهران دم بختم! سلام!
 این کوتاه نوشتی از برادر شماست به شما از سر خیرخواهی!
در این روز های سال کم کم خواستگاری ها و بُرُوبیاهایی از این جنس زیاد می شود. خواهرم! می دانم تو از  دخترانی نیستی که بهانه تحصیلات، مقدمات مالی غیرواقع بینانه و توهامتی از جنس "مردی سوار بر اسب سفید رویاها" فرصتِ تشکیل خانواده را از تو بگیرد. اما اگر دوست و آشنایی داری که اینطور فکر می کند  به او خواهرانه، دوستانه و صمیمانه بگو؛ اگربه موقع ازدواج نکنی دیر می شود. برای یک مملکت دیر می شود. برای آن مردی که در تقدیرش اسمت را نوشته دیر می شود. نکند یک وقت . شما همراه و همسری می خواهید که با همراهی همدیگر راه پر گُرگ و رنگ دنیا را طی کنید. تا با هم برسید به لحظه ی وِصال! لحظه ای لبخند آقایمان امیرالمونین علیه السلام! 
لبخند امیرالمومنین نصیبتان

برای دختران ایران

اپیزود دوم:

الحمدلله دو تا داداش دارم . منتهی از آنجا که هر دو صاحب اولادند و اصطلاحا خرشان از پل گذشته خطابم به بعــــــــــضی از آقا پسرهاست که آن ها را داداشای خودم می دونم.
داداشم سلام!
اول: اگر از اونایی هستی که دنبال راحتی و عشق و حال و تن به ازدواج نمی دی یا می ری خواستگاری اما با همون راحت طلبی (ببخشید واژه های دقیقتری هم هست برای توصیف این راحت طلبی که معذورم از به کار بردنشون) باید بگم نه شما و نه اون دختر خانم اگر قبل از ازدواج دنبال راحت طلبی و ول بودن بودید خبری از این بساطا بعد ازداج نیست.
داداشم آخه می دونی قربون ائمه سلام الله علیهم برم گفتن راحتی تو دنیا خلق نشده دنبالش نباش مگر نه بهت خیلی سخت می گذره!
 دوم: احترام پدر و مادر خیلی خوبه و مهم آما اگر از اون هایی هستی که مشمول المان تصویری پستونک می شی باید وابستگی ها و  عدم استقلال شخصیتی و دهن بینی و افکار کودکانه رو کنار بذاری! مگرنه خودتو و دختر مردمو بدبخت می کنی. دنیا که هیچ آخرتت هم نگران کننده است.
سوم: از توهم فقیر شدن بعد ازدواج دست بردار! هو الرزاق! ! در خانه اگر کس است .
چهارم: همسر تو عروسک تو نیست. یک انسانی است مثل خودت! یک همراهی است دوشادوش تو! دست بردار از سایز بینی و رنگ پوست و قد و خلاصه دیگر شروط شرم آور!!! 
داداشم! اگر به موقع ازدواج نکنی دیر می شود. برای یک مملکت دیر می شود. برای آن زنی که در تقدیرش اسمت را نوشته دیر می شود. نکند یک وقت .
 شما همراه و همسری می خواهید که با همراهی همدیگر راه پر گُرگ و رنگ دنیا طی کنید. تا با هم برسید به لحظه ی وِصال! لحظه ای لبخند آقایمان امیرالمونین علیه السلام! 
لبخند امیرالمومنین نصیبتان!


 


این فرهنگی که اگر رشد پیداکند زندگی تک تک ما بهتر می شود. دقیقا چیست و از چه موادی تشکیل شده؟ آیا می شود فرهنگ کوچه ای با کوچه، شهری با شهری دیگر و کشور و یا حتی قاره ای از اساس با هم متفاوت باشند؟ به تصویر نگاه کنید. این تصویر پیازی از لایه های فرهنگی است. مشابه این نمودار پیازی فراوان است. همگی فرهنگ را دارای پوسته ای و مغزی می دانند و لایه هایشان هم مشابه است. هسته ی نمودار پیازی فرهنگ جنبه های نادیدنی است. مبنای آن چیزی است که در سطوح فرهنگی می بینیم.
هسته فرهنگ در این نمودارها ایدئولوژی، جهانبینی یا نوع نگرش جامعه (انسان) به پیرامون خود است. جهانبینی انسان است که ارزش ها، رفتارها، اسباب زندگی و . را تعریف می کنند.
دوباره سوال اول را تکرار کنیم. می شود دو یا چند فرهنگ کاملا، تاکید می کنم "کاملا" متفاوت را تعریف کرد‌. اگر بشود بیش از یک جهانبینی را تعریف کرد که از ریشه با هم بیگانه باشند این احتمال وجود دارد؟ یعنی دو انسانی که هیچ وجه اشتراکی در نوع نگاهشان به جهان درون و بیرون خود نداشته باشند. باید گفت به طور عقلی و علمی اصلا این امکان وجود ندارد ! دو انسانی که ورودی های حسی شان دقیقا مشابه هم است. یک آسمان و یک زمین را درک می کنند، ابدا نمی توانند جهانبینی کاملا متفاوتی داشت باشند. ممکن است بسته به جغرافیای خود و طبیعی که در آن شکل می گیرند، لایه های سطحی فرهنگ آن ها متنوع و متکثر باشند اما اصول آن ها در جهانبینی نمی تواند متفاوت باشد.
یک ابهام پیش می آید. با این تعریف تخصصی، این همه جدل و بگو مگو و درگیری که بعضی اندیشمندان آن را جنگ فرهنگی می خوانند برای چیست؟ چرا مثلا می گوییم فرهنگ ایران و آمریکا با هم متفاوت است؟ آیا این جنگ فرهنگی صرفا به دلیل اختلافاتی در سطوح فرهنگی ایجاد شده و به عمق فرهنگ ها ارتباطی ندارد.
ان شالله در مطلب بعدی راجع به این مسائل خواهم نوشت.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها